پرسشنامه طرحواره ناسازگار یانگ

من در انجام وظایف خود اهمال کاری می کنم.

من در برنامه ریزی و مدیریت زمان خود مشکل دارم.

من در رسیدن به اهداف خود مشکل دارم.

من معیارهای بسیار بالایی برای خودم و دیگران دارم.

من به ندرت از خودم و دیگران راضی هستم.

من از اینکه اشتباه کنم می ترسم.

من از اینکه مورد انتقاد قرار بگیرم می ترسم.

من همیشه سعی می کنم کامل باشم.

من احساس می کنم که سزاوار چیزهای خوب در زندگی نیستم.

من از اینکه مورد تحسین و تقدیر قرار بگیرم احساس شرمساری می کنم.

من از اینکه موفق باشم می ترسم.

من معتقدم که من به اندازه کافی خوب نیستم.

من احساس می کنم که من یک بازنده هستم.

برخی اوقات آنقدر نگران آن هستم که دیگران مرا ترک کنند که آنها را از خودم دور می‌کنم.

معمولاً به طور جدی به انگیزه‌های نهایی مردم فکر می‌کنم.

همیشه احساس می‌کنم در جمع، جایی ندارم.

در بسیاری از جنبه‌ها چنان شخصیت پر از عیب و ایرادی دارم که نمی‌توانم در کنار دیگران راحت باشم.

در کار (یا تحصیل) مثل بقیه باهوش نیستم.

نمی‌توانم به توانایی‌های خودم برای حل مشکلات روزمره اعتماد کنم.

برای اینکه احساس کنم آدم ارزشمندی هستم نیازمند تایید، تحسین و تمجید زیاد دیگران هستم.

من به اندازه کافی از پدر و مادرم محبت و توجه دریافت نکردم.

من احساس تنهایی و انزوا می کنم.

من از صمیمیت عاطفی با دیگران می ترسم.

من نیازهای عاطفی خود را به راحتی بیان نمی کنم.

من از اینکه توسط افراد مهم زندگی ام رها شوم می ترسم.

من به سختی می توانم به دیگران اعتماد کنم.

من همیشه منتظرم که دیگران مرا ترک کنند.

من به ندرت به دیگران اعتماد می کنم.

من انتظار دارم که دیگران با من بدرفتاری کنند.

من همیشه مراقب هستم که مبادا دیگران از من سوء استفاده کنند.

من در روابط خود مدام در حال امتحان کردن دیگران هستم.

من در معاشرت با دیگران احساس راحتی نمی کنم.

من ترجیح می دهم وقت خود را به تنهایی بگذرانم.

من از ابراز احساسات خود در جمع می ترسم.

من در بیان نظرات و عقاید خود در جمع مشکل دارم.

من در حضور افراد غریبه احساس خجالت و اضطراب می کنم.

من احساس نقص و حقارت می کنم.

من از اینکه دیگران مرا دوست نداشته باشند می ترسم.

من در مورد ظاهر و توانایی های خود احساس شرمساری می کنم.

من در زندگی خود با شکست های زیادی روبرو شده ام.

من به توانایی های خود برای رسیدن به اهدافم اعتماد ندارم.

من از امتحان کردن چیزهای جدید می ترسم چون می ترسم شکست بخورم.

به دیگران تکیه می کنم تا از من حمایت کنند.

در تصمیم گیری مشکل دارم.

من در تصمیم گیری مشکل دارم.

از انجام کارهای جدید می ترسم.

اعتماد به نفس پایینی دارم.

احساس می کنم که به اندازه کافی خوب نیستم.

من از اینکه تنها باشم می ترسم.

از انتقاد دیگران می ترسم.

به دنبال تأیید دیگران هستم.

احساس می کنم که نمی توانم بدون کمک دیگران از عهده زندگی خود برآیم.

من به شدت نگران سلامتی خود هستم.

من از اینکه بیمار شوم یا آسیب ببینم می ترسم.

من همیشه منتظرم که اتفاقات بدی برای من رخ دهد.

من در مواجهه با استرس و اضطراب به راحتی بیمار می شوم.

من از اینکه بمیرم می ترسم.

من از اینکه تنها بمیرم می ترسم.

من احساس می کنم در زندگی خود گرفتار شده ام.

من از تعهدات و مسئولیت های خود احساس خستگی می کنم.

من آزادی عمل کافی در زندگی خود ندارم.

من از اینکه نمی توانم زندگی خود را به دلخواه خود تغییر دهم می ترسم.

من احساس می کنم که در یک چرخه معیوب گرفتار شده ام.

من از اینکه نمی توانم از گذشته خود رها شوم می ترسم.

من از آینده می ترسم.

من همیشه سعی می کنم دیگران را راضی نگه دارم.

من نیازها و خواسته های خود را فدای نیازهای دیگران می کنم.

من از اینکه به دیگران “نه” بگویم می ترسم.

من از اینکه دیگران از من ناراحت شوند می ترسم.

من از اینکه مورد تایید دیگران قرار نگیرم می ترسم.

من همیشه سعی می کنم انتظارات دیگران را برآورده کنم.

من از اینکه خودم باشم می ترسم.

من از اینکه نظر و عقیده خود را بیان کنم می ترسم.

من همیشه نیازها و خواسته های دیگران را در اولویت قرار می دهم.

من از اینکه به خودم توجه کنم احساس گناه می کنم.

من از اینکه از دیگران کمک بخواهم احساس شرمساری می کنم.

من معتقدم که من باید نسبت به دیگران فداکاری کنم.

من از اینکه مورد سوء استفاده دیگران قرار بگیرم می ترسم.

من در کنترل و نظم بخشیدن به خود مشکل دارم.

من به راحتی تسلیم وسوسه ها می شوم.