پرسشنامه کهن الگو زنان

من لباسهای راحت تر مثل تیشرت و جین را به لباسهای تنگتر و شیکتر ترجیح می دهم.

من لباسهایی زیبا احتمالا با طرحهایی گل دار یا چاپی میپوشم، که شاید دارای زوائد و تزئیناتی هم باشند که با احساسات دخترانه من تطابق بیشتری دارند حتی اگر به نظر بیاید آرایش و لباس من غیر معمول و غیر متعارف است (مثل همه نیست)

“سبک لباس پوشیدن من محافظه کارانه است و ترجیح می دهم مطابق عرف و رسمی لباس بپوشم و آرایشی سبک داشته باشم. کت و شلوار و لباسهای رسمی را به لباسهای تن نما ترجیح می دهم کمتر از کفش پاشنه بلند استفاده می کنم با حداقل جواهرات، غیر از حلقه ازدواجم .”

“من عاشق این هستم که خیلی زنانه و جذاب لباس بپوشم و آرایش کنم و طرز لباس پوشیدنم جذابیتهای وجودم را نشان بدهد. دوست دارم جواهراتم را با دقت و سلیقه انتخاب کنم. همچنین روسریهای رنگین ابریشمی ام را که برای ست کردن با لباسهایم استفاده میکنم.”

“من به پیروی از مد علاقه ای ندارم و لباسهای سنتی و کلاسیک را ترجیح میدهم. برخی ممکن است لباس پوشیدنم را به سبک لباس پوشیدن مردانه نزدیک بدانند – در حقیقت با لباس پوشیدن به سبک مردانه احساس بهتری دارم .”

“من ترجیح می دهم لباس، کارایی بیشتری داشته باشد تا اینکه مد روز باشد، من علاقه مند به جلب توجه دیگران به سمت خودم با نوع لباس پوشیدنم نیستم بنا براین من سبک لباس پوشیدن بسیار ساده را در رنگهای خنثی ترجیح میدهم .”

من زیاد به تناسب اندامم فکر نمی کنم. من بیشتر به افکار و ایده هایم فکر می کنم تا اینکه توجه خاصی به اندامم داشته باشم.

“بدن من نیاز به ورزش منظم دارد، آمادگی جسمانی به عنوان یک اولویت در زندگی من است. وقتی بدنم ورز شکاری و فعال است احساس خوبی دارم با اینکه لمسهای بی هدفِ معمولی برایم مشکلی ندارد اما علاقه مند به نوازش نیستم و یک فاصله عاطفی را ترجیح میدهم.”

“من دوست دارم بدنم را آنهایی که دوستشان دارم لمس کنند ، من از تماس فیزیکی به طور منظم، در تعامل با کسانی که دوستشان دارم لذت میبرم ، من دوست دارم با استفاده از عطر، لوسیون کرم، پوستم را شبیه پوست نوزاد نرم کنم.”

“من زیاد با بدنم ارتباط ندارم و زیاد بر آن تمرکز نمی کنم . صادقانه بگویم توجه من به بدنم در آگاهی هشیار من نیست به همان اندازه از آن آگاهی دارم که از افکار درون یام ، رویاها و خیالاتم.”

“من اصلاً راحت نیستم راجع به بدنم حرف بزنم . من زیاد علاقمند به تمرکز بر بدنم نیستم، چیزهای مهمتری هستند که باید به آنها فکر کنم. مانند فعالیت هایم در : سازمانها، جلسات و مسائل خانواده ام.”

“بدن من برای تربیت کودکان ساخته شده است نگه داشتن، بغل کردن… این نوع از لمس لذت زیادی به من می دهد . من در مورد رابطه جنسی خودم را نگران نمی کنم مگر این که من به دنبال داشتن فرزند دیگری باشم، من دوست دارم تنم را باردار و حامله ببینم این فرایندیست که من می پرستم.”

مراقبت از بدن من به شیوه ای شبیه همان مراقبت یست که از خانه ام دارم من بیشتر از این که بدنم باید به خوبی وظایف و توانایی هایش را انجام دهد ، به بدنم فکر نمی کنم. من از لمس توسط شوهرم، وقتی مورد مهر واقع می شوم لذت می برم . بیشتر از این چیزی نیست که تمرکزم را به خود اختصاص دهد.

“من بیشتر ترجیح می دهم که خانه ام خیلی مجلل باشد و همه را تحت تاثیر قرار بدهد و خانه ام در محله ای معتبر واقع شده باشد ، من خانه ای بزرگ با شکوه، شسته و رفته و مرتب ترجیح می دهم. جایی برای تحت تاثیر قرار دادن همکاران برجسته شریک زندگی ام که در آن به عنوان میزبان بدرخشم.”

“من ترجیح می دهم که در جاهای شلوغ و پر رفت و آمد شهر زندگی کنم خانه ای که به کتاب فروشی ها نزدیک و نزدیک محل کار من باشد، من به ساعت ها کار طولانی تمایل دارم. شما ممکن است لپ تاپ من را در میز ناهار خوری به همراه کاغذ های کارم پیدا کنید و من اغلب در میان کارم هستم.”

“من دوست دارم خانه ای گرم و راحت و برای هر کدام از اعضای خانواده یک اتاق باشد. خانه ی من اغلب بوی پخت و پز غذا می دهد. خانه من به ندرت مرتباست، اما همه به خوبی در آن زندگی می کنند و واقعا همه لذت می برنند.”

“من در خانه فضای خصوصی لازم دارم تا کارهایی که دوست دارم انجام بدهم من زر و زیور آراستن منزل با شمع و یا دیگر چیزها را دوست دارم که حال و هوا و احساس ویژه ای در وجودم ایجاد کند.”

“هر کجا زندگی می کنم باید راحت و قشنگ باشد. خانه من کاملا با ذوق رنگ آمیزی شده، کارهای هنری زیبا در آن وجود دارد.”

“من ترجیح می دهم در حومه شهر و یا جاهای ییلاقی و سبز زندگی کنم. من ترجیح می دهم به طبیعت نزدیکتر باشم، ترجیح می دهم خانه ام در نزدیکی پارک باشد به طوری که بتوانم از درختان و حیات وحش لذت ببرم. در خانه ام بیش از آثار هنری فانتزی ترجیح می دهم گیاهان
حضور داشته باشند. مبلمان من ساده و راحت است.”

“من در کدبانوگری و خانه داری قوی هستم . خانه داری را دوست دارم و مانند مدیتیشن به آن مشغول می شوم . خانه من منظم و سازمان یافته است، اما نه زیاد از حد، گل های تازه بریده شده و نانهای تازه پخته شده چیزهایی است که من همیشه برای داشتنشان در خانه در تلاشم.”

“من طوری غذا می خورم که بدنم را سلامت و متناسب نگه دارم . غذاهای ارگانیک سالم را به مواد غذایی فروشگاه ها ترجیح می دهم . توجه دارم که بدن من برای تامین سوخت فعالیت های فیزیکی ام نیاز به پروتین و املاح کافی دارد.”

“من دوست دارم که در جاهای رمانتیک غذا بخورم . محیطی که در آن غذا می خورم برای من اهمیت بیشتری دارد تا نوع غذایی که می خورم، اگر چه از غذاهای خوب لذت می برم، من دوست دارم یک گاز از غذایی که همراهم با انگشت به من می دهد ، بخورم من از عاشقانه و رمانتیک بودن لذت می برم.”

“من ترجیح می دهم بیرون غذا بخورم و زیاد وقت ندارم تا برای خودم آشپزی کنم. من دوست دارم بیرون و با دوستانم غذا بخورم و از حرف زدن با یکدیگر لذت ببریم.”

من عاشق این هستم که خانواده و بچه هایی داشته باشم تا بتوانم برایشان آشپزی کنم

“من غذا خوردن با خانواده بر سر یک میز برایم خیلی مهم است. همچنین گفتار و رفتار مناسب افراد در زمان غذا خوردن برای من اهمیت زیادی دارد.”

“من زیاد اهل غذا خوردن و اهل شکم نیستم . فقط خوردن برای من مهم نیست . من ممکن است در شرایطی باشم که به یک لقمه نان و پنیر هم کفایت کنم . زیاد برایم مهم نیست که پشت میز بنشینم و غذای مفصلی میل کنم.”

“آماده کردن غذا یکی از مهمترین اجزای خانه داریست. و من ترجیح می دهم خیلی آرام و بی ادعا غذایی مغذی و مناسب برای وعده های غذایی آماده کنم.”

من در زمان کودکی بازی های یواشکی ، تنهایی و یا با دوستان داشتم .

“من بازی هایم همیشه با دوستانم بود. من تصور می کردم که بزرگ شده ام و همسری دارم که باید از آن مراقبت کنم. من از خانه های عروسکی و خانه بازی با دوستانم و دعوت کردن آنها به چای در بازی لذت می بردم.”

من بیشتر نقش مادر را برای عروسکهایم بازی می کردم آنها را غذا می دادم و گردش می بردم .

“من عاشق کتاب خواندن بودم . مهارتهای دوختن ، قلاب دوزی ، شطرنج را یاد گرفتم و از فعالیتهای ذهنی نیاز با هماهنگی دست نظیر شطرنج لذت می بردم.”

“من دوست داشتم بیرون بروم. عاشق کشف گیاهان وتماشای جنگل و رودخانه ها و مخلوقاتی که در طبیعت زندگی می کردند بودم . از بررسی مواد زیر میکروسکوپ لذت می بردم و حیوانات را دوست داشتم . تیراندازی با کمان و سایر ورزشها نیز برایم دوست داشتنی بود.”

من دوست داشتم لباسهای پر زرق و برق مادرم را بپوشم. راه رفتن با کفش پاشنه بلند مادر و آرایش کردن را دوست داشتم.

“من از خودم به عنوان یک کودک نگهداری می کردم. من آرام و غیر وابسته بودم. کودک سازگاری بودم، بنا بر این، با خودم آرام و بی سر و صدا بازی می کردم. در بازی هایم دنبال روی از دیگران و یا جلب خشنودی ایشان را جستجو نمی کردم.”

“من مردی را دوست دارم که مهمتر از هر چیز در عشق من را به هیجان بیاورد، قدیم ها من جذب مردانی میشدم که هیچ مناسب حالم نبودند مردانی خلاق، عاطفی اما دم دمی مزاج، گریز پا، با روابط عاطفی پرتنش ، افراد شاعرانه کلام، غیر قابل پیش بینی، جذاب عاشق پیشه های حساس… اما حالا که بالغ شده ام، افراد پیچیده با فرهنگ و خوش مشرب و شریکی برای لذت بردن از روابط رمانتیک را ترجیح می دهم.”

“من مردی را دوست دارم که مهمتر از هر چیز از من حمایت کند و مرا لوس کند. بیشتر دوستدار مردانی هستم که در وجود زنها به دنبال شخصیت مادرانه شان می گردند. تمایل من به بخشیدن بیشتر از دریافت کردن است و من توقع زیادی از شریک زندگی ام ندارم.”

“من به مردی تمایل دارم که از نظر فکری با من برابر باشد. شخصیتی خلاقانه ، هنری، گرم و با استعداد موسیقی. من شریکی را می خواهم که مرا پرورش دهد . ما منافع مکمل مان را به اشتراک گذاشته و از هم یاد بگیریم و به هم یاد بدهیم، ما عاشق فعالیت کردن با هم باشیم. اینکه به دلیل نیاز به تحریک عاشقانه از طریق ماجراجویی و سورپرایز اقدام کنیم، برای من مهم است. من به عملی تر بودن نسبت به احساساتی بودن بیشتر تمایل دارم.”

“من مردی را دوست دارم که مهمتر از هر چیز از لحاظ فکری چالش بر انگیز باشد. مرد موفقی که تمایل داشته باشد کارهای مرا ببیند و مخ زن و رمانتیک نباشد. طبیعت من بیشتر نگاه به هدف است. من به سمت مردانی کشیده می شوم که با فرهنگ باشند و از چالشهای زندگی شهری با علایق فکری و سیاسی بر خوردار باشند. من نیاز دارم که از لحاظ فکری تحریک شوم.”

“من مردی را دوست دارم که مهمتر از هر چیز دنیای ژرف درون مرا بفهمد. مکمل متضاد من باشد با وسعت فکر. سخت، مغناطیسی، از لحاظ سکس جذاب باشد. شخصیتی غالب یا کسی که از من قدیمی تر و پخته تر در عمل باشد به عنوان استاد معنوی راهنما و عاشق من . من تمایل به شریکی دارم که دنیای درون مرا درک کند.”

من شریکی را می خواهم که مهمتر از هر چیز مقام داشته باشد و من به او سرافراز باشم . من همیشه به ترقی و قدرتمند بودن فکر کرده ام ، شریکی موفق داشتن که با موقعیت ممتاز او در جامعه می توان افتخار را به خود جلب کرد . من مایل به قرار دادن تمرکز و حمایت شخصی ام به منظور حمایت و برای پیشبرد موفقیت آنها هستم.

“من جذب مردی ساکت و آرام و محبوب می شوم . فرد خانواده دوستی که درک کند من همسر خوبی هستم . شریک زندگی مرد خانواده دوست و تکیه گاه خانواده و نان آور زندگ یست . ما هر دو نسبتا مستقلیم و سکس در روابط ما الویت نیست.”

“شاید من به خاطر اینکه جرات زیادی ندارم ازدواج را ترجیح بدهم و یا اینکه از نظر فرهنگی، به نظر بیاید که باید چنین کنم. اما تصویری فراتر از آنچه که در واقعیت هست از ازدواج دارم. من در ازدواج طالب بر قراری یک ارتباط معنوی بالا و روحانی هستم.”

“من با ازدواج احساس کامل بودن می کنم. و میزان ثبات ازدواج ما بستگی به نوع بازی هر یک از ما در ازدواج دارد. به عنوان یک همسر من انتظار از خود گذشتگی شریک زندگی ام را از احساس یک فرد مطلق بودن به احساس یک خانواده بودن دارم.”

“فقط عشق مهم است. من داشتن رابط های عاشقانه را ترجیح می دهم. ازدواج به خودی خود از تجربه عشق و هیجان عاطفی و جسمی اهمیت کمتری دارد. اگر چه وقتی این هیجانات در الویت باشد ممکن است الگوی زنجیر های روابط عشقی را تشکیل دهد.”

از آنجایی که ترجیح می دهم به جای بیرون رفتن در خانه و با خانواده باشم ، و زیاد از خانه خارج نمی شوم، لباس و آرایشم اصلا مهم نیست.

“من به ازدواج تمایل خاصی ندارم . من طبیعت مستقلی دارم و آزادی ام از ازدواج برایم مهمتر است. من عقیده ندارم که برای کامل بودن، نیازی به ازدواج باشد. البته ازدواج در غالب دوستانه و با همکاری های برابر خوب است به شرطی که من آزادی کافی داشته باشم و الزاما نیازی به تغیر فامیل فرد با ازدواج نیست.”

“مهمتر از هر چیز ازدواج ضامن و حامی فرزندان است. عشق تنها کافی نیست آرزوی من برای ازدواج این است که یک محیط امن با یک شریک مسئول ایجاد کنم برای تولد بچه ها و برای لذت بردن از پرورش کودکانم.”

“شغل و حرفه تخصصی من از ازدواج مهمتر است. من در ازدواج بیشتر علاقه مند به همراهی هستم تا رسیدن به شور و شوق همکاری در ازدواج از دو طرف سودمند است. ما تا حد زیادی می توانیم از گفتگو در مورد وقایع، سیاست، و زندگی حرفه ای مان لذت ببریم . احساسات اولویت موضوع بحث های مان نیست.”

من واقا فرد جاه طلبی در جهان خارج نیستم. من یک زندگی آرام را در خانه ترجیح می دهم و البته بدون ازدواج و به تنهایی هم خوبم. شریک زندگی من ممکن است سفر و یا دور از خانه مشغول به کار باشد. من خانه دار هستم، با این حال شریک زندگی من لازم نیست مرا از احساس سرشار کند. برای معنا بخشیدن به زندگی ام چنین چیزهایی زیاد برایم مهم نیست.

“برای من رسیدگی به تمایلات جنسی و ازدواج یکیست . روابط جنسی بخشی از نقش من برای ارائه به همسر است. من در تحریک شدن به شریک جنسی ام وابسته هستم وفاداری همسر در امور جنسی کاملا ضروری است.”

“من به خوبی از نظر جنسی پاسخگو هستم به راحتی توسط شریک مورد علاقه ام به هیجان می آیم. من ترجیح می دهم عشق ورزی به عنوان بخشی از تعاملات ما باشد. گرایش من به سمت رابطه جنسی بیشتر اتفاقی است.”

“در سالهای جوانی ام من انرژی ام را به زندگی حرف های هم سوق دادم. من تمایل دارم بیشتر با عقل و هوشم در ارتباط باشم تا تمایلات جنسی ام . من به تمایلات جنسی به به اندازه دیگر تجربه ها، ایده ها و مباحث علاقه مند نیستم. با این وجود من می توانم عاشق ماهری باشم اگر بخواهم آن را در ذهنم بگنجانم.”

“من در حقیقت دوست دارم نوازش بشوم و عشق بورزم. تمیلات جنسی به خاطر خودش زیاد برایم مهم نیست و امکان به دنیا آوردن نوزاد حاصل از ارتباط جنسی بیشتر خوشنودم می کند. قدیم ها نیز ، من بیشتر از روابط جنسی انتظار داشتم بچه دار بشوم.”

“در سالهای اولیه رابطه جنسی فقط مثل یک ماجراجویی بود. با این حال بالغ تر شدنم استقلالم را افزایش داده است. در هر حالت اشتراک داشتن و انجام یک فعالیت مشترک با شریک زندگی مهمتر از سکس به نظر می رسد.”

“بیداری جنسی برای من کمی دیرتر از سن رشدم اتفاق افتاد. پیش از آن زمان در حقیقت من بیشتر از زن بودن احساس دختر بودن می کردم به هر حال من احساس خوبی در مورد خودم دارم وقتی که طبیعت ارگاسم را در وجودم کشف کردم.”

“رابطه جنسی به خودی خود برای من مهم نیست، در واقع تمایلات جنسی من اغلب در درونم نهفته است مگر اینکه عشق ورزی اتفاق بیافتد. من از عشق ورزی وقتی که رخ میدهد لذت می برم عشق ورزی یک تجربه گرم و لذت بخش برای هر دوی ماست و من هم در آن نقش خودم را خوب بازی می کنم.”

“من با وجود اینکه بچه ها را دوست دارم و لیکن یک کشش غریزی خاص به نقش مادر بودن ندارم. من از تیپ ورزشکاری و فعالیتهایم بیشتر از باردار بودن خوشم می آید و به همان اندازه از تملک یک خانواده از پیش ساخته شده رضایت دارم. من به تقویت استقلال در فرزندانم اهمیت میدهم و از پیاده روی با آنها و آموزش دادن با ایشان درباره طبیعت و حیوانات بیشتر لذت میبرم.”

من تمایل غریزی شدیدی به مادر بودن و زایمان و مراقبت از فرزندان خودم دارم. نداشتن فرزند آرزویی بر آورده نشده را در قلبم ایجاد میکند.

کودکان جزء مهمی از یک خانواده هستند . من انتظار رفتار خوب و موفقیت را از فرزندانم دارم. آنها نیز باید به پدرو مادر خود افتخار کنند.

من دلم می خواهد انرژی ام را به زندگی حرفه ای ام سرازیر کنم به جای اینکه بر کودکان تمرکز کنم . با این حال مشتاقانه منتظرم فرزندانم به رشد عقلی برسند بطوریکه بتوانم از مکالماتم با آنها و همچنین از به اشتراک گذاشتن طرحها، دغدغه ها و پروژه هایم با آنها لذت ببرم من ترجیح میدهم که بچه ها کنجکاوی نشان بدهند و استقلالِ منطقی داشته باشند و بچه هایی لوس و بهانه گیر نباشند.

“من فرزندانم را دوست دارم اما مسائل مهم دیگری هم در زندگی من هستند. من عاشق این هستم که الهام بخش خلاقیت، ابراز وجود و خودبیا نگری در بچه هایم باشم و آنها را به سمتی سوق دهم که به خوبی رفتار کنند. بیرون کشیدن توانایی های فرزندم در راه است که در او احساس زیبا و قابل قبول بودن را بوجود می آورد. با این حال به من گفته شده است که من ممکن است توجه کل خود را در یک زمان به فرزندم معطوف کنم ولی پس از آن ممکن است سرگرم علایق اجتماعی خودم بشوم و از آنها غافل بمانم. من با بچه هایم گرم و سخاوتمندانه رفتار می کنم اگر چه آنها در مرکزیت زندگی من نیستند.”

“من عاشق بچه هایم هستم و نسبت به نیازهایشان حساسم . دائما می خواهم بدانم که آنها چه احساس می کنند و به چه فکر می کنند. اما نظم بخشیدن به آنها برایم سخت است و مرز بندیها به خوبی انجام نمی گیرد. از اینکه بر آنها ادعای قدرت داشته باشم احساس راحتی نمیکنم. مانند بچه ها، من هم از پرورش تخیل آنها در طول بازی و داستان گفتن لذت می برم.”

من یک پناهگاه امن و راحت برای خانواده و فرزندانم ایجاد کرده ام . من آنها را با پذیرشی عاشقانه پرورش داده ام . این در طبیعت من نیست که آنها را به سمت جهان هل بدهم، من هیچ جاه طلبی بزرگی برای آنها ندارم. هر چه را که آنها دلشان بخواهد و آرزو داشته باشند برای من هم خوبست. با این حال، متوجه شده ام که گاهی هم ممکن یک ذره منفعل و غیر منطقی نسبت به عزیزانم باشم.

“من عاشق خواندن، نوشتن ، نگه داشتن یک دفترچه خاطرات رویایی، تصور و خیال پردازی رویاها و فانتزی هایم هستم ، من عاشق باغ و رشد گل و گیاهانم. من نیاز دارم که بیشتر وقتهایم را برای تجدید قوایم با خودم تنها باشم و به برنامه های شخصی ام اختصاص دهم اگر چه از بودن در کنار دوستانم هم لذت می برم.”

“من عاشق جمع آوری هنرهای زیبا، نقاشی، سرامیک، لباس زیبا و جواهرات هستم. من حضور درگالری های هنری را دوست دارم . من از تئاتر، رقص و اجرای موسیقی و فعالیتهای گروهی لذت می برم.”

“من یک کوهنورد مشتاق هستم. من از کمپینگ در طبیعت بکر لذت می برم به طور طبیعی ورزشی هستم و اغلب از ورزشهای رقابتی یا فعالیت در بیرون به صورت منظم لذت برده ام.”

“من به صورت داوطلب در جامعه و در انجمنهای محلی و یا در ارتباط با مدرسه بچه ها درگیرم. من لذت خاصی از تصدی گری و سازماندهی اینگونه امور دریافت میکنم. کار من چیزی است که خارج از خانه انجام می دهم، با این حال تعهد اولیه من متعلق به شریک زندگی ام است. من زمان و فعالیتهایم را با زمان بودن همسرم در خانه تطبیق می دهم .”

“من بسیار علاقه مند به خواندن و مطالعه شرایط سیاسی کنونیِ محلی ، ملی و خارج از کشور هستم. این بحثها را با افراد آگاه بسیار تحریک کننده می بینم . معمولا از مسائل گروه های اقلیت حمایت می کنم. از رفتن به موزه ها ، محافل سخنرانی و سمینارها و ورک شاپ ها لذت می برم. من مشتاقانه در جستجوی بحث های اندیشمندانه ام و تماشای فیلم های بر انگیزاننده را دنبال می کنم.”

“ارتباط با خانواده و دوستان نزدیک بیشتر مورد علاقه ام است. من عاشق پخت و پز برای خانواده، دوستان و فرزندان خود هستم. اینکه همه را در یک وعده غذایی دور هم جمع کنم بچه ها با هم بازی کنند کودکان بازی با هم این تجربه رضایت بخش پیدا کنم همچنین من از دوخت و دوز ، بافندگی ، پخت کلوچه و بیسکوئیت و کیک با بچه ها یا دوستانم لذت می برم.”

من از زما نهای سکوت لذت می برم . می خواهید باور کنید یا نه، از کارهای خانه ام لذت می برم. این کار برای من شبیه مراقبه است. به اینصورت که در هر زمانی بر روی یکی از کارهای عادی و روزمره تمرکز میکنم و بدون هیچ گونه نگرانی در مورد زمان وارد جریان آن میشوم. همچنین از خواندن، پخت و پز، مراقبه و مرتب کردن گل ها لذت می برم. همچنین خوردن چای در محیطی آرام با دوستی صمیمی را دوست دارم. گاهی اوقات من مشتاقانه در جستجوی زمانی برای حضور در خلوت و سکوت هستم.

“من در مهمانی معمولاً مشغول بحث سیاسی اجتماعی هستم. شما معمولاً می توانید مرا در میان گروهی از مردان، اغلب به عنوان یکی ازتنها زنانِ درگیر یک بحث فکری یا سیاسی پیدا کنید، من علاقه مند به عناصری که در بحثهای زنانه عنوان می شود نیستم.”

“من از شرکت در بحثهای اجتماعی خجالت میکشم و صحبتهای دونفره را با کسی که نیاز به یک گوش برای شنیدن نگرانی هایش دارد بیشتر دوست دارم.”

“من ترجیح میدهم که میزبان باشم. در اجتماعی از همکاران شوهرم و همسران خود و یا خانواده دوستان و همکاران خودم من دوست دارم سازماندهی و داشتن مسئولیت این موقعیت بر عهده خود من باشد و در این جمع مهم بدرخشم.”

“من عاشق گردهمایی ها و مهمانی های دسته جمعی هستم. من همیشه میدرخشم. من قطعا متوجه جذاب ترین افراد در میهمانی خواهم شد و آنها هم به من توجه خواهند کرد.”

“من زیاد مشتاق شرکت در مهمانی های دسته جمعی و رویدادهای اجتماعی با بزرگسالان دیگر در خارج از دامنه دوستان و خانواده ام نیستم. من اغلب احساس تمایلی به رفتن ندارم. چرا که نمیدانم در جمع اینطور آدمها چطور باید صحبت کنم.”

“من در میهمانی های بزرگ و مختلط که مدام بین این و آن، نکته های عشقی رد و بدل می شود احساس بیقراری میکنم. من ترجیح میدهم با یک گروه از دوستان هم جنس خودم باشم و در مورد چیزهایی که واقا مهم هستند صحبت کنم.”

“شرکت در میهمانی های بزرگ زیاد برایم مهم نیست. من ترجیح می دهم در خانه بمانم و از خواندن یک کتاب خوب و در محیطی راحت در کنار شومینه ام لذت ببرم.”

“ما به خاطر بچه هایمان دوست می شویم. دوستی من، تا حد زیادی به خاطر فرزندانم و با خانواده ها و مادران دوستان بچه هایم است. عشق به فرزندان ، فرایند مشترکی در میان خانواده های ماست .”

“من مانند زنانی نیستم که دوستی با مردان را ترجیح میدهند. من به داشتن روابط خواهرانه و دوستی با زنان تمایل دارم. این روابط برای من بسیار مهم است. من با گرایش فمنیستی تر به دوستی با زنان کشیده شده ام .”

“انرژی من در دوستی بیشتر به ذهنیت گرایی کشیده شده است. ما به طور معمول در مورد کار، سیاست و دیگر مباحث عقلانی بحث میکنیم. دوستان من چه مرد چه زن ، باید شبیه من دیدگاه هایی قوی داشته باشند که بتوانند آنها را به خوبی بیان کنند و ممکن است گاهی ما با هم تمایل به رقابت فکری به صورتی فعال داشته باشیم.”

“دوستان من دوست دارند که با من متفاوت باشند میگویند من شبیه آفتاب پرست هستم. دوستان دختر من تمایل دارند که شخصیت قوی تری از من داشته باشند. من با نه گفتن معمولا مشکل دارم. برایم سخت است که احساساتم را در غالب کلمات بگنجانم. درست است که بودن در کنار دوستانم را خیلی دوست دارم ولی در هر حال از تنها بودن کمی بیشتر از بودن با دوستانم لذت می برم.”

“من تعداد زیادی از آشنایان زن را از طریق شرکت در فعالیتهای سازمانی و گرو ههای مختلف یافته ام. با این حال اگر به دلیل شغل همسرم مجبور به نقل مکان شویم، شرایط خانواده ام در الویت است. من به راحتی قادر به نقل و انتقال و تغیر شرایط به خاطر همسرم هستم. این در نظر من از دوستی ها مهم تر است.”

“من یک دایره گسترده از دوستان و آشنایان زن را دورو ورم دارم با این حال دوستان مرد خود را به دوستان زن خود ترجیح می دهم و در کنار آنها دوستانی هم دارم که بین من و آنها عشق جریان دارد و یا ارتباطم با آنها به نوعی مربوط به ماجراهای عشقی گذشته ام می شود . دوستان زن من از لحاظ سطح زندگی به خودم شباهت دارند. من دلم می خواهد که با دوستانم وقت بیشتری بگذرانم با این حال به نظر می آید که سرم خیلی شلوغ است و تقویم های اجتماعی ام پر است و ما نمی توانیم به شرایطمان برای اجرای برنامه های مشترکمان آسیب بزنیم.”

“من فقط یک یا دو دوست از میان هم جنسانم دارم که گاه گاهی از بودن در کنار هم لذت می بریم. ما تمایل به لذت بدن از احساسات مشابه و به اشتراک گذاری ارزش های مشابه هم داریم. ما با دلسوزی و مهر به یکدیگر گوش می دهیم ولی درگیر شایعه سازی و یا بحثهای فکری نیستیم.”

“من دوست دارم بیشتر کتابها و مقالاتی که می خوانم درباره آشپزی، دستورالعمل های مختلف، بافندگی و مجلات باغبانی و مجلات صنایع دستی باشد . در کتابخانه من تعدادی از کتابهای مربوط به بچه داری و کودکان هم هست.”

“من علاقه مند به مقالات روشهای بهتر کردن فضای خانه و باغ هستم. کتابخانه من دارای مجلات مربوط به تزئینات خانه، روشهای نگه داری، کتابهای مربوط به سفر و جهان گردی ، مجلات مردم شناسی و مجله های زندگیست، من دوست دارم که آخرین شماره چنین مجله هایی همیشه بر روی میز قهوه خوری ام باشد.”

“در اطراف من کتاب در مورد موضوعات متافیزیکی و معنویت، روانشناسی، اسطوره شناسی و عکاسی و نوشتن خلاق زیاد است. من خیلی از زمانهایی آرامی که به خواندن اختصاص می دهم، لذت می برم.”

“من دوست دارم که دورو برم کتابهای یوگا مجلات و بروشورهای ورزشی نظیر مجلات قایقرانی و قایق سواری، نشنال جئوگرافیک کتابهایی در مورد بهترین مکانهای پیاده روی و کتابهای مربوط به تصاویر پارک های ملی و حیوانات باشد. من علاقه مند به مقالات مربوط به یوگا و تناسب اندام، ورزش محیط طبیعی و حیوانات هستم.”

“من خواندن کتابهایی درباره نقاشان معروف و دیگر هنرمندان خلاق را دوست دارم کتابهای هنری داستانهای عشقی، شعر و ادبیات بیشتر مورد علاقه من هستند و از رمانها داستانها شعرها و نوشته های عاشقانه لذت می برم. علاوه بر آن در چند کاتالوگ راجع به لباسها و جواهرات اشتراک دارم.”

من از کتابهایی که موجب تحریک فکری میشوند ، مانند مجل ههای خبری سیاسی مقالات، نوشته های فمنیستی و حقوقی بیشتر لذت میبرم.

“من از خواندن داستان در مورد زندگی زنان در تاریخ قدیسین و دیگر زنان بزرگ لذت می برم. من چند کتاب در مورد تمرینات بودایی هم دارم، همچنین در کتابخانه من کتابهای پخت نان و کلوچه و گل سازی هم یافت می شود.”